سبحان الله
هرچه می شناختم، نبود،
و هرچه بود، نمی شناختم!
من امروز،
من آن شناخت پنداشته را به اب انداختم.
سبحان الله
هرچه می شناختم، نبود،
و هرچه بود، نمی شناختم!
من امروز،
من آن شناخت پنداشته را به اب انداختم.
کریما!
گرفتار آن دردم که تو درمان آنی،
بنده آن ثنایم که تو سزای آنی،
من در تو چه دانم؟ تو دانی!
تو آنی که خود گفتی و چنان که خود گفتی، آنی.